معنی خوشاندام و دلربا
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
لغت نامه دهخدا
دلربا. [دِ رُ] (نف مرکب) دلربای.دل رباینده. رباینده ٔ دل. کسی یا چیزی که دل شخص را به خود جلب کند. که شیفته کند. که عاشق سازد. که دل رباید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رباینده ٔ دلهای اصحاب نظر به حسن و ظرافت. (شرفنامه ٔ منیری):
نافرید ایزد ز خوبان جهان چون تو کسی
دلربا و دلفریب و دلنواز و دلستان.
منوچهری.
|| جذاب. زیبا:
یاد تو روح پرور و وصف تو دلفریب
نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.
سعدی.
مطربه ٔ دلربا غارت دلها کند
طوقک زردر گلو نغنغه در حنجرک.
شیخ واحدی (از شرفنامه ٔ منیری).
|| معشوق. محبوب. (ناظم الاطباء). و رجوع به دلربای شود. || (اِ مرکب) سنگی براق که از آن ظروف خردو دانه های دستبند کنند. قسمی مهره های زرد یا قهوه ای متلألی ٔ که زنان گردن بند و دستبند کنند. سنگی به رنگ سرخ سوخته با خالهای زرین. (یادداشت مرحوم دهخدا).
فارسی به انگلیسی
Attractive, Charmer, Dainty, Enchanting, Graceful, Interesting, Ravishing, Tempting
فارسی به عربی
امتصاص، جذاب، جلب، ساحر، سحر
فرهنگ پهلوی
سنگ زینتی، رباینده دل
فرهنگ عمید
دلرباینده، کسی یا چیزی که بهواسطۀ زیبایی خود دل انسان را برباید،
فارسی به آلمانی
Aufsaugend; fesselnd, Packend
واژه پیشنهادی
دلفریب و دلربا
معادل ابجد
1245